معراج جدید | تمام آهنگ های معراج 1400و 2021

پس یه ذره جنجالی تر

تو منی و میخوای پرواز میکرد

تو میبینی جلو پاتو

من اما گذشته ثانیه هاتو

تو چقدر پاکی

آدمی که میدونه ادم شده از خاک

پشت سرت هرچی دیدی ساده دور میریزی انکار

دکمه پیرنت بسته سرت پایین درست راه میری

اون منی رو می خواست که من نباشه باشه رنگ اون

یاس ناامیدی تو کجاشو دیدی

من حریف ضعیفی برای تو

نه زندگی می کنم واسه بردن

بازی یعنی درد بکشی بی درد نشون

بدی نیشخند بزنی بگی میرم

بازی یعنی جیگر نبینی حریفی هست

یعنی بی ترس اون که جونو شرط بندی میکرد

بدجوری هم طالبم که بکشم جامه سم سر

ترس بگیره بپرم میبینه میشه پر پر

انقد مینویسم هیکلم بمیره زیر هر خط

هرج و مرج مغز و معرکه میگیرم هر شب

گاهی باید نادیده بگیری زمان و ساعت و

یه وقتایی باید بگذری از هر اسارت و

سفت بدی دستور طرد به هر اطاعتو

چشم ببندی رو دردی که عادته

چون جواب حاضری

سرجا بشین بی حرکت

دست بالا باشه بپیچی زدم

عوضی جایی مبادا بری

گدای محبت تو دستای تو

که بی تو غلطه

وصله ی تن این درسته ها نیست

اینجا مهمون نوازی مرده بی تو آواره ام

زندگیم هرچی باشه باز تو میشی شاملش

برا تو جالبه برام مهم نی حاصلش

نه رفته با فلش جلو افکار من بی قاعده

هرچی باشم از تو گرفتم نقش

بیخیال من شو که بیخیال خودمم

عمری زندونی پشت دیوارای دورمه

اینجا آسمونش پرهامو چید

حالا حقیقتو بهم بگو پرنده

رنگ جنون که میکنه دستشو رو

واقعیت خود سپرده به دروغ

مفرد رنگ عموم

کلک پست دو رو سوار چرخ عبور

و نقطه محرک سکون لب راویه

من میپذیرمش بی گذشت یه ثانیه

چون حتی بعد مرگ منم این آسمون آبیه

حق با تو نیست

طلسم ذهنه نه جمبله نه جادو ها

داری بارش میرسه بگیره باج از یابو ها

انبار زالوی فکر مجازیا رو کار

چقد جاذبه زوم حواشی هارو ساخت

هی نیستی ببینی چقد

خود زده به خوابا سنگینترن

این بیرون که سر پناه آرزوی خیلیاس

تو کدوم صدای تو نطفه خفه شده شدی که

ببین پا های بی رمق توی گل

گرفتار تلاش بی وقفه ی این خون دل

من پای چاله های کنده ی هر آرزو

100 بار میمیرم و زنده میشم تو بهشت

گاهی حتی خودتو نمیخوای و میری تا از هرچی بوده و نبوده بشی بی نیاز

بالا نمیری فقط خیره میکنی به زیریا

عین من بغض میکنی و میگی آه

ذوب میشی داغه نفسات حرف میزنی ولی با کلی نوسان

من یه دنیا پیش رومه یه دنیا تو سرم

همین میکنه بمب استعداد خنثی رو ورق

احتیاج محض عیدی واسه درک التیام زخم

انگار از تو آغوش خدات اومدم

گفتم روانی این تن لشتو جمع کن از روم

از بیرون ساکت اما حس میکنم دردو از توم

ببین اون خودم منم یا من خودم اون

حس میکنم رباتن آدما ندارن دل

از بچگی حالتای خاصی داشتم

توپ میرسید به هرکی باید پاس میداد من

حریف میشدی اگه جات میذاشتم

هم پا بودی اگه جلو پات میکاشتم

خیلی وقته گذشته کارم از دوباره

یه من دیگه غیر خودم با من هم اتاقه

که دستاشو گره میکنه دور گلوم

تا به خفگی میرسم رها میکنه ساده میگه